کد مطلب:27329
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:16
يك شخصيت اسلامي چگونه شخصيتي است؟
انسان فطرت و سرشتي دارد همچنان كه ميتواند در منطق نظري از منطقي پيروي كند كه پولادين و غيرقابل تغييرات باشد، در منطق عملي نيز ميتواند به پايهاي برسد كه هيچ قدرتي نتواند او را متزلزل سازد. »فأقِم وجهك للدّين حنيفاً فطرة الله الّتي فطر الناس عليها، لاتبديل لخلقالله...«؛ پس روي خود به دين حنيف كن كه مطابق فطرت خداست، فطرتي كه خدا بشر را به آن فطرت آفريده و در آفرينش خدا دگرگوني نيست (روم، آيهي 30).
راهي كه به انسان ارائه ميشود، راه فطرت است و اين دين عين حقيقت و مناسب سرشت اوست و از آن جا كه حقيقت جداي از زمان و مكان است، اين راه حقيقي نيز بايد راه وصول جداي از زمان و مكان باشد. راهي براي همه نسلها در همه عصرها. راهي قابل ارائه براي همه و بدون تبديل و تغيير!
مرحوم علامه طباطبايي ميفرمايند: »پس انسان از اين جهت كه انسان است بيش از يك سعادت و يك شقاوت ندارد، و چون چنين است، لازم است كه در مرحله عمل تنها يك سنت ثابت برايش مقرر شود، تا آن سنت وي را به يك هدف ثابت هدايت فرمايد؛ و بايد اين هادي همان فطرت و نوع خلقت باشد، و به همين جهت به دنبال »فطر الله التي فطر الناس عليها« اضافه كرد كه: »لاتبديل لخلقاللّه«؛ (تفسير الميزان، ج 16، ص 289).
بر اساس اين فطرت است كه منطق عملي استوار گشته و انسان مؤمن در اين چهارچوب محكم و راسخ است. از حضرت صادق (ع) نقل شده: »انّ المؤمن اشدّ من زبر الحديد، انّ زبر الحديد اذا دخل النّار تغيّر، و انّ المؤمن لو قُتِلَ ثمَّ نُشِر، ثُمَّ قُتِلَ، لَم يتغير قلبُه«؛ انسان مؤمن از قطعه آهن سختتر است، چرا كه قطعه آهن در آتش دچار دگرگوني ميشود، ولي مؤمن اگر كشته شود پس از آن زنده شود و بازگشته شود دست از اصول و عقايد خويش برنداشته و و قلب او دچار دگرگوني نشود (صفات الشيعه، شيخ صدوق - بحار، ج 67، ص 303).
انسانهاي صاحب سيره چنيناند چنانكه بعد از شهادت حضرت علي (ع) آن حضرت چنين توصيف شده است: »كنتَ كالجبل لاتحرّكه العواصف« ؛ تو مانند كوه بودي كه طوفانها نتوانند آن را به حركت درآورند (كافي، ج 1، ص 455).
انسان مورد نظر اسلام، انساني داراي منطق عملي و در نتيجه ثابت قدم است. چنين نيست كه محروميتها، نارساييها او را به تنگ آورده و شرايط او را به رنگ خود درآورد و مصداق آنان باشد كه علي (ع) دربارهشان فرمود: »و همج رعاع اَتباعُ كل ناعق، يميلون مع كلِّ ريح، لم يستضيئوا بنور العلم، و لميلجؤوا الي رُكنٍ وثيق« ؛ احمقان بيسر و پا، دستخوش باد و هميشه سرگردان، كه به دنبال هر سر و صدايي ميروند و با وزش هر بادي حركت ميكنند، نه از روشنايي دانش نور گرفتند و نه در پناهگاه استواري پناه گرفتند (نهج البلاغه، حكمت 147).
مكتبي كه منطق عملي بر اساس فطرت دارد، انساني تربيت ميكند كه در ابعاد مختلف رفتاري خويش، اصول مسلّم دارد و بر مبناي آن اصول عمل ميكند. براي مثال اگر ما سيرهي ائمه را از آغاز تا پايان بررسي كنيم و تمامي كتبي را كه درباره آنان نوشتهاند مطالعه كنيم (اعم از شيعه و سني) خواهيم ديد كه ايشان در روش خود هرگز از حق يك قدم منحرف نشدند، تجاوز به حق و حريم آن نكردند، حدود را زير پا نگذاشتند. هرگز غدر و خيانت نورزيدند، هيچ گاه تن به ظلم ندادند، از تعادل خارج نشدند، سادهزيستي را ترك نكردند، حريّت و
استقلال را نشكستند، با ظالمين مراهنه و سازش نكردند، براي رسيدن به اهداف خود وسيله نامقدس به كار نگرفتند، هرگز استبداد نورزيدند، هيچگاه از مسأله سعد و نحس ايام استفاده نكردند، هيچ وقت گردن كج نكردند و هرگز تن به ظلم ندادند و... .
مكتب اسلام بر اين اساس است و مراد ما از شخصيت و مرام اسلامي، همان سنّت عملي پيشوايان حق است كه مشتمل بر تعاليم كامل آن پيشوايان است. خداوند ما را از شيعيان و مواليان اهل بيت عصمت و طهارت (ع) قرار دهد.
براي آگاهي بيشتر در اين رابطه ر.ك:
1. فضايل الشيعه و صفات الشيعه، شيخ صدوق
2. سيره نبوي 1 و 2، مصطفي دلشاد تهراني
3. سيره پيشوايان، حجةالاسلام پيشوايي
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.